مهدی خلجی: در نیم ساعت آینده بحث را ادامه میدهیم و در مورد پرسشها و نظرات شما صحبت خواهیم کرد.
یکی از انتقاداتی که در مورد محمد عبده و جریان اصلاح مطرح است تکیه این جریان بر روش شناسی قدیم برای تفسیر جدید از متون مقدس اسلام است. این جریان تصور می کرد که براساس مبانی قدیم امکان تاویل جدید از متن وجود دارد. این تصور بعدها بویژه در نیمه دوم قرن ۲۰ شکسته شد و بسیاری از متفکرین اسلامی به این نتیجه رسیدند که تاویلهای جدید نیاز به مبانی جدید دارد. نکته دیگری که در مورد این جریان باید مدنظر داشت این است که بسیاری معتقدند اصلاح دینی نیازمند کنش سیاسی است و این جریان بیش از آنکه یک کنش دینی باشد کنشی سیاسی است و محتوای علمی یا روش شناختی گفتار اصلاحی چندان مهم نیست بلکه باید به آثار و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن توجه کرد. من هم معتقدم که توانایی گفتار اصلاحی بیشتر جذب و بسیج گروهای مختلف اجتماعی پیرامون اهداف تجدد خواهانه است. تاثیر و نفوذ گفتار اصلاحی درطبقات بالای جامعه و فارغالتحصیلان فرنگ رفته و متجدد نبود بلکه بیشترین تاثیر را در طبقات متوسط رو به پایین و بخشهای سنتی جامعه داشت. به گونهای که بدون این گفتار اصلاحی٬ به احتمال زیاد این بخش از جوامع اسلامی در تاریکی سنت گرایی زندگی خود را ادامه میدادند و با تجدد و جهان فرهنگی جدید آشتی نمیکردند. باز هم تاکید می کنم که گفتار اصلاحی را باید از منظر رابطه با تجدد و نه سنت تحلیل کرد٬ به این معنا که گفتار اصلاحی یا اصلاح گرایانه نوعی تجدد خواهی است که سعی میکند که آشتی با تجدد را از راه تکیه بر سنت امکان پذیر کند و در نهایت تجدد را به رسمیت شناختهاست. باید توجه داشت که تجدد نیز اشکال متفاوتی دارد و شما میتونید یکی از این اشکال را بپذیرید.
سؤال: آیا با تفکر سلفی و اصولی امکان دستیابی به تجدد وجود دارد؟
تفکر سلفی بر تجدد ستیزی استوار است و زمان کنونی و آنچه که اکنون وجود دارد از جمله تجدد و تمدن غربی را نفی میکند. سابقه گفتار تهاجم فرهنگی بسیار زیاد است. ترس از افکار دیگران بسیار قدیمی است. این گفتار در دورههای اولیه اسلام در برابر فلسفه یونان یا فلسفه های که از خارج جهان اسلام میآمدند ایجاد شد. برای دستیابی به این هدف تصویری آرمانی از زمان پیامبر ساخته شد و همیشه تمنای بازگشت به آن پرورانده میشود. در واقع نگاه تجدد همیشه به آینده است در حالی که سلفیگری همیشه به گذشته مینگرد. این دو مسیر کاملا با یکدیگر در تضادند. منظور از تجدد٬ تجدد فرهنگی و تمدنی است و به تکنولوژی جدید منحصر نمیشود. تفکر سلفی استفاده از تکنولوژی به عنوان ابزار را کاملاً به رسمیت می شناسد. افراد٬ محافل و جوامع سلفی مانند جامعه عربستان سعودی هیچ مشکلی برای استفاده از تکنولوژّی ندارند؛ اما همه مفاهیم٬ ارزشها و آرمانهای مدرن را نفی میکنند بنابراین بین تفکر سلفی و تجدد نمیتوان سازگاری برقرار کرد. البته تفکر سلفی فوق العاده جذاب است اگر شما تاریخ امام احمدبن حنبل را بخوانید خواهید دید که وی شخصیت بسیار جالب و پرهیزگاری است و مذهب حنبلی نیز یکی از مذاهب بسیار تاثیر گذار تاریخ اسلام است و هم مکتبی کلامی و هم مکتب فقهی ایجاد کردهاست که در هر دو زمینه تاثیر مستمر و مداومی در فرهنگ اسلامی گذارده است. البته به لحاظ فقهی این مکتب از زمان تاسیس دولت جدید در منطقه حجاز و تشکیل مملکت عربستان سعودی اهمیت بیشتری پیدا کردهاست ولی از نظر کلامی تاثیر بسیار بسیار پردامنهای داشتهاست. دو کتاب از مشهورترین کتابهای کلامی حنبلی هنوز هم خوانده میشود؛ یکی کتاب التوحید نوشته ابنخزینی شافعی مذهب است و یکی دیگر هم کتاب متنالحقیقهالتحاویره است. شخصیتهای بزرگ اهل سنت از مکتبهای مختلف فقهی مانند حنفی یا شافعی٬ از نظر کلامی حنبلی بودهاند و عقیده کلامی حنبلی در میان اهل سنت بسیار فراگیر بودهاست.
سؤال: تاثیر تفکرات ایرانی بر اندیشه تجدد در دنیای اسلام چی بودهاست؟
تفکرات ایرانی بر اندیشه تجدد در دنیای اسلام تاثیری نداشتهاست بلکه به عکس تجدد مصری٬ هندی یا حتی پاکستانی در فهم ما از تجدد نقش بیشتری داشتهاند. زیرا برخلاف امروز در قرن ۱۹ ما بسیاری از آثار متفکران ترک٬ هندی یا عرب را میخواندهایم حتی مجلاتی مانند مجله پرورش مصر به فارسی ترجمه می شده و در ترکیه امروز یا هندوستان کتابهایی به فارسی چاپ و وارد ایران میشده است. حتی در مورد سید جمال الدین اسد آبادی هم باید توجه کرد که جز ملیت او به سختی میتوان عناصری از فکر ایرانی در تفکر او یافت.
سؤال: نقش امام محمد غزالی در احیاء و اصلاح دین چه بوده است؟
اندیشه امام محمد غزالی تاثیر زیادی در این مورد نداشته است. هرچند که وی یکی از شاخص ترین کسانی است که دست به احیاء دینی زده است ولی احیاء مورد نظر غزالی کاملا فاقد جنبه اجتماعی و سیاسی است و یک کنش صوفیانه و مؤمنانه برای نجات ایمان از شواهد تاریخی اندیشهها و مذاهب مختلفی است که از نظر او اسلامی نبودند در حالیکه مهمترین ویژگی احیاء و اصلاح در عصر جدید وجه اجتماعی و سیاسی آن است که پیامدهای سیاسی و اجتماعی بسیار گستردهای به همراه داشتهاست و این در کار امام محمد غزالی کاملاً غایب است.
سؤال: آینده جریان سلفی از نظر شما چیست؟
سلفی گرایی اندیشه و جریان بسیار نیرومندی است و یکی از چالشهای مهم فکری و سیاسی دست کم ۱۰ سال آینده خواهد بود. اشاره کردم که اندیشه امام محمد حنبل چقدر جذاب است. اگر شما فردی مؤمن و معتقد باشید و با بسیاری از رفتارها و آئینهای مومنان مشکل داشته باشید اما نخواهید ایمان خود را از دست دهید سلفی گری پاسخهای بسیاری برای شما دارد؛ زیرا بخشی از رفتار مسلمانها را خرافه وغیر اسلامی میداند و به عبارتی درک خیلی خردگرایانه ای از توحید ارائه میدهد و معتقد است که توحید معنای خیلی خاص٬ تنگ و مشخصی دارد و همه چیز جز آن شرک است. بر این اساس زیارت اهل قبور٬ استعانت و کمک خواستن از امامان و امامزادهها و افراد مقدس٬ سر به مهر گذاشتن و بسیاری دیگر از کارهای مسلمانان شیعه و سنی شرک٬ کفر و پرستیدن کسی جز خداست. درواقع رویکردی خردگرایانه به اسلام است و بسیاری آن را معادل پروتستانتیزم در مسیحیت میدانند. عجیب است که شمار سلفی های جهان در حال افزایش است. این اندیشه در کشورهای عربی٬ آسیای دور٬ اندونزی٬ مالزی ٬ ایران و حتی مناطق شیعه نشین ایران در حال رشد است و این امر موضوعی قابل مطالعه برای دانشمندان و جامعه شناسان دینی است.
سؤال: با توجه به دیدگاه متفاوت و اجتماعی ابن خلدون ٬ ریشه انحطاط جوامع اسلامی از نظر او چیست؟
ابن خلدون تلاش زیادی برای درک عوامل انحطاط تمدن اسلامی انجام میدهد. از نظر اون تمدنها دوره کودکی٬ جوانی و پیری دارند و معتقد است تمدن اسلامی دوران پیریاش را طی میکند. وی سعی میکند با خلق مفاهیم جدید راز این انحطاط را توضیح دهد. از جمله این مفاهیم جدید مفهوم عصبیت است اما او نمیتواند از چهار چوب سنتی خارج شود و تکیه و تاکیدش همچنان بر مبانی سنتی است و به این دلیل نمیتواند مبانی جدیدی تاسیس کند و راه حلی ارائه کند.
ابن خلدون در شمال آفریقا و کشور تونس زندگی میکرد و بسیار به اروپا سفر می کرد و با اروپائیان خیلی در تماس بود. او متوجه شده بود که حوادث فکری در اروپا در شرف وقوع است که مسلمانها از آن بی خبرند و چون این آگاهی را پیدا کرده بود و انحطاط و درماندگی و بحرانهای سیاسی سرزمینهای اسلامی را نیز می دید و آن را با جنب جوش فکری اروپا مقایسه میکرد؛ تصمیم به تامل سراسری در تاریخ مسلمانها گرفت و تلاش کرد برای فهم بهتر این تاریخ٬ فلسفه تاریخ مناسبی تدوین کند که در کتاب معروف مقدمه ابن خلدون این فلسفه شرح داده شدهاست.
سؤال: آیا یک شیعه هم میتواند سلفی باشد ؟
بله تجدد ستیزی و تقدیس گذشته یکی از معانی سلفی گری است و سنت گرایی سید حسین نصر و پیروان او٬ نوعی سلفی گری است. مکتب تفکیک هم که آقای حکیمی و کسان دیگری در قم و مشهد ذیل آن فعالیت میکنند؛ جریانی سلفی است. بر اساس نظر پیروان این مکتب٬ علم واقعی و علم دینی نزد پیامبر و امامان بودهاست و هر علمی که منشاء دیگری داشته باشد پذیرفتنی نیست. در نتیجه تجدد ستیزی آشکاری در این جریان وجود دارد. مسئله مبارزه تهاجم فرهنگی و مبارزه با فلسفه یونانی نیز رویکرد خیلی قدیمی در جهان اسلام است. این فلسفه ستیزی و یونانی ستیزی هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت رواج داشتهاست. بنابراین شیعیان هم میتوانند سلفی باشند. هر نوع تقدیس گذشته و تمنا برای بازگشت به گذشته و نفی تجدد و نفی نگاه به آینده میتواند سلفی گری باشد.
البته سلفی ها بسیاری از آیینها و مراسم مذهبی را انجام نمیدهد. مفهوم زیارت٬ شفاعت و توسل و کل مراسم عاشورا ٬ تاسوعا و زیارت امام زادهها را شرک میدانند و چون این مفاهیم از عناصر مهم فکر و عمل شیعی است و به این دلیل سلفیها شیعیان را تکفیر میکنند.
سؤال: عقلانیت سلفی گری چگونه با اندیشه باز گشت به گذشته سازگار است؟
منظور از این عقلانیت٬ عقلانیت مدرن نیست بلکه به این معناست که امر مقدس را از شائبه های زمینی نجات می دهد و این اقدام مهمی است. توحید مدنظر آنها توحید تنزیهی است و الهیات تنزیهی قوی در آن وجود دارد. این تفکر آدمها را مقدس نمی داند و توسل به یک انسان برای نزدیک شدن به خدا را نمیپذیرد و نوعی عقلانی کردن دین را رواج میدهد و از بسیاری از مقدسات شیعه تقدس زدایی می کند و آنها را زمینی میداند. و انسان مقدس در بین آنها بسیار به ندرت دیده میشود. هرچند که آنها هم از امام احمد بن حنبل تقلید می کنند اما فضای قدسی بسیار کمتری نسبت به شیعه دارند و از امام و امام زاده و مرجع تقلید و روحانی تقدس زدایی کردهاند و از این جهت بسیار خرد گرایانهتر ازشیعه اند.
البته بین امام احمدبنحنبل و سلفی ها تفاوت وجود دارد درست است که وی رهبر معنوی سلفیهاست. اما او روا داری و تسامح بسیار بیشتری داشتهاست و عمل به دیگر مذاهب اسلامی را هرگز کفر یا حرام نمی دانسته است به عبارت دیگر سلفی گری نوعی برداشت از اندیشه امام احمد بن حنبل و حتی ابن تیمیه است. اندیشه ابن تیمیه هم جنبه های دیگری دارد که در تفسیر سلفی نادیده گرفته شده و به حاشیه میرود.